hosyn
عضو ثابت |
نقل قول
Sunday 24 January 2021 |
10:25AM - hosyn گفتاری از Freedom1 در ج: پسر دوازده ساله، در انباری خانه، رآکتور هستهای ساخت! نقل کرد تنها قومی که مبن... |
10:23AM - hosyn گفتاری از Freedom1 در ج: پسر دوازده ساله، در انباری خانه، رآکتور هستهای ساخت! نقل کرد حتما منظور من «م... |
05:18AM - Freedom1 گفتاری از hosyn در پسر دوازده ساله، در انباری خانه، رآکتور هستهای ساخت! نقل کرد مقصود شما واضح... |
04:56AM - Freedom1 گفتاری از hosyn در پسر دوازده ساله، در انباری خانه، رآکتور هستهای ساخت! نقل کرد همچنین این سخن... |
12:51AM - hosyn گفتاری از Canary1375 در ج: پسر دوازده ساله، در انباری خانه، رآکتور هستهای ساخت! نقل کرد منظور من اینه که ... |
Saturday 23 January 2021 |
09:07PM - Canary1375 گفتاری از hosyn در ج: پسر دوازده ساله، در انباری خانه، رآکتور هستهای ساخت! نقل کرد در دستگاه بر م... |
Friday 22 January 2021 |
03:57PM - hosyn گفتاری از Freedom1 در ج: پسر دوازده ساله، در انباری خانه، رآکتور هستهای ساخت! نقل کرد یادداشت قناری ب... |
02:14PM - hosyn گفتاری از Canary1375 در ج: پسر دوازده ساله، در انباری خانه، رآکتور هستهای ساخت! نقل کرد دوازده که نمیشد م... |
11:02AM - Canary1375 گفتاری از hosyn در ج: پسر دوازده ساله، در انباری خانه، رآکتور هستهای ساخت! نقل کرد اگر بشر هشت ان... |
Monday 18 January 2021 |
10:45AM - hosyn گفتاری از (mahdi) در ج: ارزیابی پتانسیل بقاء نقل کرد برایم جالب بود،... |
10:34AM - hosyn گفتاری از (mahdi) در ج: مصاحف قرآن كريم شبه هولوگرامي تحريف ناپذير نقل کرد قضیه « لو کان لب... |
Sunday 17 January 2021 |
10:06PM - hosyn گفتاری از (mahdi) در ج: مصاحف قرآن كريم شبه هولوگرامي تحريف ناپذير نقل کرد اگر رمز تحدی قر... |
Tuesday 12 January 2021 |
01:22AM - (mahdi) گفتاری از hosyn در ج: مصاحف قرآن كريم شبه هولوگرامي تحريف ناپذير نقل کرد اگر رمز تحدی ق... |
Monday 4 January 2021 |
12:58AM - کنجکاو1 گفتاری از hosyn در ج: انکار شرک نقل کرد طرف قرآن بروید... |
12:20AM - hosyn گفتاری از کنجکاو1 در ج: انکار شرک نقل کرد اگر نظر شما این است... |
Sunday 3 January 2021 |
11:40AM - کنجکاو1 گفتاری از hosyn در ج: انکار شرک نقل کرد آیات قرآن کریم... |
11:19AM - کنجکاو1 گفتاری از hosyn در ج: انکار شرک نقل کرد بارها گفتم و ه... |
11:03AM - کنجکاو1 گفتاری از hosyn در ج: انکار شرک نقل کرد دوست گرامی، آی... |
08:37AM - کنجکاو1 گفتاری از hosyn در ج: انکار شرک نقل کرد دوست گرامی، ای... |
12:26AM - hosyn گفتاری از کنجکاو1 در ج: انکار شرک نقل کرد اگر توجه کرد باشی گ... |
دیوارۀ کاربر
hosyn به سرنگار پسر دوازده ساله، در انباری خانه، رآکتور هستهای ساخت! پاسخ داد.
"
نقل قول:
https://en.wikipedia.org/wiki/Duodecimal این صفحه هم جالب است که همه را لیست کرده است: https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_numeral_systems و همانطور که اشاره کردید ظاهرا سومریها هم مبنای ۶۰ به عنوان پایه اولی نداشتند، مبنای اولی همان ده است که در لوحی که آوردید معلوم است، اما یک مبنای ثانویه برای اغراض دیگر قرار دادند، که نوعا ناشی از علم نجوم و هیئت بوده است، مثلا برای ساعت که هم اکنون مبنای ۶۰ استفاده میکنیم، حتی با ذهن مردم امروز که همگی عدد شناس هستند، وقتی بپرسیم چقدر به شروع برنامه مانده؟ اگر جواب دهیم نیم ساعت، تا جواب دهیم سی دقیقه، کدام راحتتر است؟ حال اگر دقت کنیم چون مبنای ساعت ۶۰ است وقتی میپرسد چقدر به شروع مانده؟ میتوانیم بگوییم: نیم ساعت، ربع ساعت، سه ربع ساعت، که اینها الآن هم رایج است، و برای مردمی که عدد بیست و سی و چهل سخت بوده میگفتند: ثلث ساعت برای ۲۰ دقیقه، و دو ثلث ساعت برای ۴۰ دقیقه، و ربع برای ۱۵ دقیقه، و سه ربع برای ۴۵ دقیقه، خمس ساعت برای ۱۲ دقیقه، و سدس ساعت برای ۱۰ دقیقه، و عشر ساعت برای ۶ دقیقه، و شاید اینچ برای ۵ دقیقه، اما اگر مبنای ساعت ده بود مناسب نبود بگویند ربع ساعت، چون ده، ربع ندارد، اما ۶۰ کوچکترین عددی است که نصف و ثلث و ربع و خمس و سدس دارد اما سبع و ثمن و تسع ندارد، ولی باز عشر برای ۶ دقیقه، و اینچ برای ۵ دقیقه دارد. " يك ساعت پيش
hosyn به سرنگار پسر دوازده ساله، در انباری خانه، رآکتور هستهای ساخت! پاسخ داد.
" بلی، این یک جورش است، محال عقلی هم دو جوره، فلاسفه نامش را میگذارند محال بالغیر، محال عقلی ذاتی که شما فرمودید مثال معروفش «دایره مربع» یا «تناقض» است، اما یک محال سیستمی داریم که آن هم محال عقلی است اما خودش را به صورت محال جلوه نمیدهد، مثلا آیا محال است که خدا دایرهای خلق کند که محیطش دقیقا سه برابر قطرش باشد؟ اینجا یک سیستم مطرح است، اگر بخواهید دایره داشته باشید نمیتوانید محطیش را دقیقا سه برابر محیطش قرار دهید، این هم محال عقلی است، فرقی نمیکند، اما ما به خدا میگوییم مگر خدا نیستی؟ پس قدرت مطلق داری، پس دایرهای خلق کن که محیطش مساوی سه باشد.
پشتوانه سیستم جهانی ماده/انرژی، تماما جهان ریاضی است، و ترسیم مختصات لحظهای فضازمان گیتی، بدون ریاضیات ممکن نیست، و بسیاری موارد ما دقیقا با یک محال عقلی روبرو هستیم، اما چون نظم ریاضی کلی را خبر نداریم، درخواست امر محال میکنیم، یعنی مواضع رواداری و تلورانس را از مواضع قالبی و فرمال تشخیص نمیدهیم، مثلا در یک زمینه، میتوان شعاع یک دایره را افزایش داد که همزمان محیطش هم افزایش پیدا میکند، اما در زمینه دیگر نمیتوان افزایش داد چون محیط نمیتواند افزایش پیدا کند و ناچار از دایره بودن خارج میشود. . " يك ساعت پيش
hosyn به سرنگار پسر دوازده ساله، در انباری خانه، رآکتور هستهای ساخت! پاسخ داد.
"
نقل قول:
How do you pronounce numbers written in different bases? میپرسد: So how would you pronounce the following numbers? "10" binary ("2" decimal) "10" octal ("8" decimal) "10" hexadecimal ("16" decimal) "1F" hexadecimal ("31" decimal) جواب میدهد: I pronounce your examples "ten", "ten", "ten", and "one ef". I count in hexadecimal, "One, two, three, four, five, six, seven, eight, nine, ay, bee, see, dee, ee, ef, ten, eleven, twelve, ..., one-ee, one-ef, twenty, twenty-one, ..." etc. مثلا این اعداد به مبنای دو را میشود دو جور تلفظ کرد: 1,10,11,100,101,110,111,1000 یک،ده،یازده،صد،صد و یک، صد و ده، صد و یازده، هزار یک، یک صفر، یک یک، یک صفر صفر، ... که در مبنای ده رایج میشود: یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت. و آنچه اینجا گفته، اگر قید مبنا را اضافه کنیم شاید حل شود: https://en.wikipedia.org/wiki/Binary...Representation When spoken, binary numerals are usually read digit-by-digit, in order to distinguish them from decimal numerals. For example, the binary numeral 100 is pronounced one zero zero, rather than one hundred, to make its binary nature explicit, and for purposes of correctness. Since the binary numeral 100 represents the value four, it would be confusing to refer to the numeral as one hundred (a word that represents a completely different value, or amount). Alternatively, the binary numeral 100 can be read out as "four" (the correct value), but this does not make its binary nature explicit. " 11 ساعت پيش
hosyn به سرنگار پسر دوازده ساله، در انباری خانه، رآکتور هستهای ساخت! پاسخ داد.
"
نقل قول:
سه واژه در قرآن هست که میتوان از آن جواب حلی برای همه اینها به دست آورد: سنت، امر، خلق. یعنی اینکه اساسا میگوییم «چنین محدودیتی درباره خدا، صادق نیست»، در سه حوزه مطرح میشود، یکی حوزه سنت الهی است، و دیگری حوزه امر الهی، و دیگری حوزه خلق الهی. قرآن در آیه ۴۳ سوره فاطر، با تاکید دو بار تکرار میکند: «فلن تجد لسنة الله تبدیلا و لن تجد لسنة الله تحویلا»، «لن» برای نفی ابدی است، یعنی هرگز چنین چیزی نمیشود، با اینکه سراسر قرآن تکرار میشود: «اگر خدا بخواهد» «مگر خدا بخواهد»، اما وقتی سنت الهی را که در آیات زیادی ذکر شده مطرح میکند اصلا مسأله این نیست که «اگر/مگر خدا بخواهد/نخواهد» چرا؟ چون ریخت حوزه سنت، فراخواست است، یعنی اصل خواستن و مشیت خدا مسبوق به آنست. دو حوزه دیگر را قرآن با جمله: «الا له الخلق و الامر» مطرح کرده است، و لوازم هر حوزه را در آیات مختلف توضیح داده است، حوزه امر، حوزه کنفیکون است، و حوزه خلق، حوزه تدریج و سیلان و حرکت و فرایندهای سیستماتیک است. حال اگر بپرسیم «در باره خدا، محدودیتی هست یا خیر؟» ابتدا باید ببینیم راجع به کدام حوزه سخن میگوییم، آیا خدا میتواند «دو دوتا چهار تا» را بکند «دو دوتا پنج تا»؟ آیا خدا میتواند چون عدد سیزده، نحس! است، اصلا آن عدد را بین دوازده و چهارده بردارد؟ نظام اعداد از دوازده، بپرد چهارده؟ آخر مگر خدا نیست؟ قدرت مطلق ندارد؟ خوب، پس بکند چنین کاری را! مثالها در حوزه سنتهای الهی، از شماره بیرون است، و اما در حوزه امر کنفیکون، آیا خدا میتواند یک انسان را در چشم به هم زدن ایجاد کند؟ آیا خدا میتواند آتش را سرد و خنک قرار دهد؟ و اینجا هم مثال فراوان است، و میماند حوزه خلق و عالم حرکت با مختصات فضازمان، که در تراکنش لحظهای با سنتهای الهی و اوامر الهی است، و اینجاست که مسأله حکمت، معنا پیدا میکند، و اینجاست که مثال دکتر و اتاق جراحی، مطرح میشود، و سخن بیشتر در این زمینه، حواله به مثل معروف: «جوینده یابنده است». . " يك روز پيش
hosyn به سرنگار پسر دوازده ساله، در انباری خانه، رآکتور هستهای ساخت! پاسخ داد.
" در دستگاه بر مبنای هشت، ما هشت نداریم تا بشود «دوازهشت»، یعنی وقتی به «۷»برسیم، پس از آن فورا «۱۰» داریم، اما «۱۰» در دستگاه اکتال، یعنی قرار داد نماد «۱۰» برای عقد عدد، همیشه ثابت است، چرا؟ چون اولین عدد دو رقمی است، و اما نام «ده» پس به زبان برمیگردد، و اگر در همه زبانها توافق کنیم که نماد «۱۰» نامش «الف» باشد، این نماد با این نام، در تمام دستگاههای عددی جواب میدهد. "
يك روز پيش
hosyn به سرنگار ارزیابی پتانسیل بقاء پاسخ داد.
"
نقل قول:
انگیزه اصلی من از ایجاد این تاپیک، خاطرهای از ایام دانشآموزی است که مدتها در ذهنم بوده آن را مطرح کنم و در ابتدای این تاپیک بحث به صورت دیگری پیش رفت، و مدتی هم تاخیر شد، و با مطرح شدن موضوعی مرتبط با این بحث در تاپیک «مصاحف قران کریم..» دوباره به یاد این تاپیک افتادم که آنچه که غرض اصلی من از ایجاد این تاپیک بود را اصلا در اینجا مطرح نکردم. در آنجا گفتند: نقل قول:
نقل قول:
این عبارت کتاب ریاضی سوم راهنمایی دهه پنجاه صفحه ۲۵۵ است: نقل قول:
اما هر چه بیشتر پیشتر رفتم این سخن را دور از واقعیت دیدم، به طوری که الآن با قاطعیت عرض میکنم که ایرانی امروزی دو راه بیشتر ندارد، و هر دو راه به خود نیاکان او برمیگردد، یا آنها افرادی ضعیف و بی عقل بودند و اشتباهات بزرگی را مرتکب شدند، و یا افرادی فرهیخته و دارای نبوغ بودند و آگاهانه راه خود را انتخاب کردند. چه کسی در حمله اعراب به ایران شک دارد؟ و چه کسی در آسیبپذیری ملت شکستخورده در جنگ تردید میکند؟ و لذا دیدید در عبارت کتاب ریاضی دهه ۵۰ راجع به قرن اول و دوم، آمده بود: «تمام زیرکی و هوشمندی آنان در راه دفع تسلط بیگانه...» و کتاب «دو قرن سکوت» زرینکوب در دهه ۳۰ از مشهورترین وقایع آن دوران است، ۷۰ سال است این کتاب نوشته شده و هنوز برای بررسی و نحقیق، نو و زنده است، چون سبب میشود شواهد تاریخی، چند باره، مورد مداقه قرار گیرد، و خود نویسنده پس از حدود بیست سال کتاب «کارنامه اسلام» را نوشت که واکنشهای مختلف در پی داشت. اما ایرانی که مسلمان معتقد است، خوب، نگاه خاص خود را به ایران و اسلام دارد، ولی ایرانی که اعتقاد به اسلام ندارد خیلی سخت است که قبول کند نیاکان او تقصیر دارند! و گویا برایش ممکن نیست که همه چیز را به گردن اسلام نیندازد! پس از خاطره کتاب ریاضی دوران مدرسه، دو خاطره بعد آن برایم پیش آمد که هر دو جالب بود، یکی برخورد به نقد هما کاتوزیان از کتاب دو قرن سکوت در اینجا: یعنی نقد از کسی که گرایش مذهبی ندارد اما خلاصه اعتراف میکند که «نگاه مبتنی بر «دورهٔ سکوتِ» ایرانیان را میتوان ناشی از تعصب ملیگرایانهٔ مدرن به ایران دانست که کاتوزیان آن را در تضاد با حقایق تاریخی میداند» ، و دیگری مقدمه دانالد گیلیس بر ترجمه فارسی کتاب خودش «فلسفه علم در قرن بیستم» که بسیار زیبا نگاه یک غیر ایرانی به عملکرد نیاکان ایرانیان را به تصویر میکشد، دانالد گیلیس به جای اینکه بگوید: «دانشمندان ایرانی ناچار بودند آثار خود را به عربی بنویسند» میگوید نوابغ ایرانی در انتخاب زبان عربی برای نوشتن کتابهای علمی خود، الگوی تمام عیار برای عصر حاضر هستند!: نقل قول:
ولی قطع نظر از این خاطرهها، آنچه به عنوان مهمترین نکته میخواهم روی آن تاکید کنم، نقاط حساس تاریخ است که ایرانیان به طور کامل و ۱۰۰٪ آزادی انتخاب پیدا کردند، و نه تنها اسلام را رها نکردند و نگفتند: های! چقدر خوب شد که از یوغ عرب رها شدیم! بلکه برعکس وقتی خود اسلام در خطر قرار گرفته بود با تلاش فراوان به بقاء اسلام کمک کردند، چه کسی در حمله مغول و چنگیز به ایران شک دارد؟ چه کسی در اینکه خلافت ۵۰۰ ساله عباسی توسط هلاکو از بین رفت شک دارد؟ چه کسی در اینکه چنگیز و هلاکو مسلمان نبودند شک دارد؟ خوب، چه شد؟ ایرانیان چه کردند؟ آیا گفتند بهبه! یک نفس راحت از دست اسلام بکشیم؟! مغول را سپر قرار دهیم و انتقام قرنهای خود را از اسلام و عرب بگیریم؟ یک ایران بهشتگونه بدون اسلام را پایهریزی کنیم؟ آیا با محو شدن خلافت اسلامی و سیطره مغول، طبیعی نبود که چنین کاری ایرانیان بکنند؟ اما چه کردند؟ آیا برعکس عمل نکردند؟ تمام نوهها و نتیجههای چنگیز که بر ایران حکومت کردند را همگی مسلمان کردند و نگذاشتند حکومت و سیطره مغول بتواند اسلام را از بین ببرد، پس کجا رفت آن احساس اجبار؟ کسانی که قرنها از روی ناچاری نتوانستند حتی کتب خود را به زبان فارسی بنویسند و عربی نوشتند، آیا حالا وقت احساس آرامش نیست؟ پس کو آثارش؟ آیا مسلمان کردن احفاد مغول، واکنش مناسب آن بود؟!!! . " 6 روز پيش
hosyn به سرنگار مصاحف قرآن كريم شبه هولوگرامي تحريف ناپذير پاسخ داد.
"
نقل قول:
خاطره فراموش نشدنی از کتاب ریاضیات دهه ۵۰ دارم، برای ما دانشآموزان مقطع راهنمایی، چنین وانمود میکردند که ایرانیان در تحت سلطه عجیب اعراب بودند، و ناچار بودند کتابهای علمی خود را به زبان عربی بنویسند! برای من در آن زمان، سنجش صحت این مقال، زمانبر بود، اما امروزه با چند لینک مستند ساده میتوان صحت و سقم آن را محک زد. این عبارت کتاب ریاضی سوم راهنمایی دهه پنجاه صفحه ۲۵۵ است: نقل قول:
. " 6 روز پيش
hosyn به سرنگار مصاحف قرآن كريم شبه هولوگرامي تحريف ناپذير پاسخ داد.
"
نقل قول:
فرمودید: «اگر بگوییم که تحدی به جمیع شئون قرآن کریم است لازم می آید که بعضی شئون آن -از جمله همین جنبه های تدوین تکوین بودن آن - قابل اثبات و تفهیم برای افراد عادی جامعه نباشد» فرق بسیار است بین اینکه بگوییم تحدی به جمیع شئون قرآن کریم است و اینکه بگوییم تحدی به هویتی است که دارای جمیع شئون ذاتیه خودش است، و مقصود بنده دومی است، و اگر عبارتی موجب ایهام اول شده است، اشتباه از بنده بوده است. فرمودید: «آیه شریفه به چیزی تحدی می کند که قابلیت نشان دادن و تبیین کردن داشته باشد . این قرآن که در مقابل خصم به آن تحدی شده است چیزی جز همین الفاظ نبوده است.» شما خودتان شک ندارید از اینکه میگویید: «جز همین الفاظ نبوده» مقصودتان نفس اصوات بدون معانی و معارف آنها نیست، و در فرمایش شما اصلا روی نکتهی لایهای بودن تحدی، تاکید نشده است، یعنی اگر این عبارت بنده تاکید نشود بحث سر نمیرسد: «تحدی، یک رمز اصلی و لایه مرکزی دارد، و آن اصل است، تحدی به هویت شخصیتی قرآن کریم است، اما از آنجا که هویت شخصیتی، شئون بسیار زیادی دارد، این تحدی اصلی و مرکزی، خود را در لایههای دیگر هم نشان میدهد.» نقل قول:
فرمودید: «آنچه در زمان نزول آیات مورد توجه بوده است همین قرآنی بوده است که در قالب لفظ حضرت قرائت می فرمودند پس عرفا تحدی به همین قرآن است از این رو همین قرآن ملفوظ باید فی نفسه دارای جهات اعجاز باشد.» در این جهت با هم شریک هستیم که همین قرآن ملفوظ باید دارای جهات اعجاز باشد، و اتفاقا اصل مقصود من اثبات اعجاز برای همین قرآن ملفوظ است، و سابق عرض کردم: نقل قول:
اما ابتدا باید ببینیم «ملفوظ» یعنی چه؟ آیا اگر فرض بگیریم پیامبر خدا ص سوره مبارکه کوثر را مینوشتند و اصلا قرائت نمیکردند، آنچه شما میگویید محقق نمیشد؟ به گفته شما حتما باید قرائت میفرمودند تا بتوان تحدی کرد؟ الفاظ، طبایع دارند که آنها نقش اصلی در هویت بخشیدن به قران کریم دارند، و لذا ابتدا بحث را بر سر هویات شخصیتی پسین بردم تا ثمراتش در ادامه نمودار شود. ما با تحریک لسان، فردی از کاف مثلا تولید میکنیم، اما اصلا قدرت نداریم تا نفس طبیعت حرف کاف را تولید و تلفظ کنیم، و طبیعت کاف است که وجود لفظی صوتی دارد، و وجود کتبی منقوش دارد، و وجود ذهنی متصور دارد، و وجود.... اما همه این وجودها متفرع بر این است که عقل، طبیعت کاف را درک کرده است، طبیعت را عقل دارد و سپس فردی از آن را ایجاد کند، به انواع وجودات لفظی و کتبی و... فرمودید: «قضیه « لو کان لبان » را بسیاری از جوانان امروزی قبول ندارند چون که در ذهنشان احتمال مخفی کردن و محو کردن پررنگ است خصوصا با لحاظ بستر تحدی و محیط و مناطق اسلامی که قریب به 1400 سال است تحت سلطه ی مسلمانان است .» بخشی از مطالب این بخش را نوشتم و تاخیر افتاد، ان شاء الله عرض میکنم. " 6 روز پيش
hosyn به سرنگار انکار شرک پاسخ داد.
" طرف قرآن بروید اما عاشقانه بروید، اولین علامت عاشق، این است که زبان معشوق خودش را یاد میگیرد، آیا کسی عاشقی را دیده که برای نجوای با معشوقش، از مترجم استفاده کند؟ شما زبان عربی را نمیدانید اما خود را کشته و مرده قرآن نمایش میدهید، اگر زبان عربی میدانستید هرگز نمیگفتید آیه ۷ سوره مبارکه آلعمران، متشابهات را جزء قرآن نمیداند، امتحانش مجانی است، هزاران نفر عرب زبان هستند، چرا حاضر نیستید این آیه را عرضه کنید؟ آهان! به حرف شما میخندند! پس لااقل بروید زبان عربی را یاد بگیرید تا خودتان به غلط بودن حرف خودتان پی ببرید، تا نگویید من هدایت خدا را با هیچ چیز عوض نمیکنم! خداوند متعال با زبان عربی هدایت فرموده است، خودتان «حکما عربیا» را نخواندید و از لغتنامه فارسی دهخدا معنا کردید؟! "
2 هفته پيش
hosyn به سرنگار انکار شرک پاسخ داد.
"
نقل قول:
اگر از آیات قرآن برای اثبات شرک و کفر کسانی که تلقین مردههای خود میکنند: و الکعبة قبلتی و القرآن کتابی و.. سوء استفاده شود، تقصیر آیات قرآن نیست، همانگونه که پرتاب بمب اتم، تقصیر خورشید نیست. " 3 هفته پيش
hosyn به سرنگار انکار شرک پاسخ داد.
"
نقل قول:
عبارت من: «حال به این چند آیه نگاه کنید تا به شما نشان دهم که چگونه از آیات متشابهات، مهمترین فتنه در اسلام را رقم زدند:» عبارت شما: «حال به این چند آیه نگاه کنید تا به شما نشان دهم که چگونه آیات متشابهات، باعث فتنه در اسلام شدند:» بارها گفتم و هیچ جوابی ندادید، چون جواب ندارید! مگر قرآن نمیفرماید: یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا و ما یضل به الا الفاسقین؟ حال آیا قرآن سبب گمراهی آنها میشود یا فسق آنها؟ آیا آیات متشابهات سبب فتنه میشود یا انگیزه فاسد کسانی که در دلشان مرض است؟ کجا آیه میگوید: لا تتبعوا المتشابهات؟ از متشابهات پیروی نکنید؟ اتفاقا برای بستن دهن شما با «الذین» شروع میکند نه با آیات متشابهات! نمیگوید: «والمتشابهات یتبعها الذین...» بلکه «والذین فی قلوبهم مرض فیتبعون...ابتغاء..» . " 3 هفته پيش
hosyn به سرنگار انکار شرک پاسخ داد.
"
نقل قول:
17|84|قل كل يعمل على شاكلته فربكم أعلم بمن هو أهدى سبيلا حالا به این آیات نگاه کنید، آیا یک نفر معین را میگوید: 68|8|فلا تطع المكذبين ودوا لو تدهن فيدهنون ولا تطع كل حلاف مهين هماز مشاء بنميم مناع للخير معتد أثيم عتل بعد ذلك زنيم أن كان ذا مال وبنين إذا تتلى عليه آياتنا قال أساطير الأولين سنسمه على الخرطوم إنا بلوناهم كما بلونا أصحاب الجنة إذ أقسموا ليصرمنها مصبحين پس اطاعت مكن تكذيب كنندگان را (8) آرزو كردند كاش نرمى كنى پس نرمى كنند (9) و اطاعت مكن هر پر سوگند خورنده دروغ آن فرو مايه را (10) عيب كننده رونده به سخن چينى را (11) بازدارنده از خير تعدى كننده بدكار را (12) زشت جفاكار بعد از آن حرام زاده را (13) كه باشد صاحب مال و فرزندان (14) چون خوانده شود بر او آيتهاى ما گويد افسانههاى پيشينيانست (15) بزودى داغ كنيمش بر خرطوم (بالاى بينى) (16) بدرستى كه ما مبتلا كرديم ايشان را همچنانكه ...(18) خدا گواه چقدر عبارات نوشتم و برای اینکه ادب بحث حفظ شود حذف کردم. " 3 هفته پيش
hosyn به سرنگار انکار شرک پاسخ داد.
"
نقل قول:
31|22|ومن يسلم وجهه إلى الله وهو محسن فقد استمسك بالعروة الوثقى وإلى الله عاقبة الأمور " 3 هفته پيش
hosyn به سرنگار انکار شرک پاسخ داد.
"
نقل قول:
10|62|ألا إن أولياء الله لا خوف عليهم ولا هم يحزنون ، الذين آمنوا وكانوا يتقون هر کس قرآن را طالب است پس در تزجمه این آیات دقت کند که به روشنی اولیاء الله با اولیاء من دون الله از هم جدا شدهاند: 5|55|إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون ، ومن يتول الله ورسوله والذين آمنوا فإن حزب الله هم الغالبون ، يا أيها الذين آمنوا لا تتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزوا ولعبا من الذين أوتوا الكتاب من قبلكم والكفار أولياء واتقوا الله إن كنتم مؤمنين ، وإذا ناديتم إلى الصلاة اتخذوها هزوا ولعبا ذلك بأنهم قوم لا يعقلون ترجمه مصباحزاده، ص: 118 جز اين نيست كه ولى شما خدا است و رسولش و آنان كه گرويدند آنان كه بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكاة را وقتى كه ايشان در ركوعند (55) و آنكه دوست دارد خدا و رسولش را و آنان كه گرويدند پس بدرستى كه گروه خدا ايشانند غالبان (56) اى آن كسانى كه گرويديد مگيريد آنان را كه گرفتند دين شما را بفسوس و بازيچه از آنان كه داده شدند نامه را از پيش شما و كافران را دوستان را و بترسيد از خدا اگر هستيد گروندگان(57) و چون ندا ميكنيد بنماز ميگيرند آنرا باستهزاء و بازى اين بسبب آنست كه ايشان گروهىاند كه در نمييابند بعقل (58) در آیات متعدد، اولیاء خدا میگویند ما را اتباع کنید، دیگر قرآن کریم چطور بگوید که در دهن امثال شما بسته شود؟!: 3|31|قل إن كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله ويغفر لكم ذنوبكم والله غفور رحيم ، قل أطيعوا الله والرسول فإن تولوا فإن الله لا يحب الكافرين بگو اگر هستيد كه دوست داريد خدا را پس پيروى كنيد مرا تا دوست دارد شما را خدا و بيامرزد براى شما گناهان شما را و خدا آمرزنده مهربانست (31) بگو فرمانبريد خدا و رسول را پس اگر روى گردانند پس بدرستى كه خدا دوست ندارد كافران را (32) الآن مثل سابق میآیید و شروع میکنید توجیه کردن! بله ببین رسول گفته! و بعدش هم چشم در مانیتور: دیدی اصلا متشابهات نداریم! همه محکم محکم! متابعت پیامبر کنید تا خدا شما دوست دارد یعنی متابعت قرآن کنید! مگر نمیدانید که همه آیات محکم است؟! این آیه هم که میگوید متابعت ابراهیم کردند یعنی متابعت او نکردند و هذا النبي هم یعنی هذا القرآن و...: 3|68|إن أولى الناس بإبراهيم للذين اتبعوه وهذا النبي والذين آمنوا والله ولي المؤمنين بدرستى كه نزديكترين مردمان به ابراهيم هر آينه آنانند كه پيروى كردند او را و اين پيغمبر و آنان كه گرويدند و خدا دوست گروندگان است (68) " 3 هفته پيش
hosyn به سرنگار انکار شرک پاسخ داد.
"
نقل قول:
68|8|فلا تطع المكذبين ... عتل بعد ذلك زنيم ... إذا تتلى عليه آياتنا قال أساطير الأولين ترجمه مصباحزاده: پس اطاعت مكن تكذيب كنندگان را (8) ... زشت جفاكار بعد از آن حرام زاده را (13) ... چون خوانده شود بر او آيتهاى ما گويد افسانههاى پيشينيانست (15) . " 3 هفته پيش
hosyn به سرنگار انکار شرک پاسخ داد.
"
نقل قول:
نقل قول:
۱- در سه آیه میفرماید پیامبرش را فرستاد تا غالب گرداند دین او را بر همه ادیان: 9|33|هو الذي أرسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين كله ولو كره المشركون اوست كه فرستاد رسولش را بهدايت و دين حق تا غالب گرداند آنرا بر دين همهاش و اگر چه كراهت دارند مشركان (33) ۲- در این دو آیه نماز و زکات در کنار هم قرار گرفته: 9|5|فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم وخذوهم واحصروهم واقعدوا لهم كل مرصد فإن تابوا وأقاموا الصلاة وآتوا الزكاة فخلوا سبيلهم إن الله غفور رحيم 9|11|فإن تابوا وأقاموا الصلاة وآتوا الزكاة فإخوانكم في الدين ونفصل الآيات لقوم يعلمون ۳- در این آیه مسأله مرتد شدن بعض مسلمین مطرح شده است: 5|54|يا أيها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم يحبهم ويحبونه أذلة على المؤمنين أعزة على الكافرين يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء والله واسع عليم اى آنان كه گرويديد آنكه برگردد از شما از دينش پس زود باشد كه بياورد خدا گروهى را كه دوست دارد ايشان را و دوست دارند او را نرم دلانند بر گروندگان درشتانند بر كافران كارزار ميكنند در راه خدا و نميترسند سرزنش سرزنش كننده آنست افزونى خدا ميدهدش بهر كه خواهد و خدا فراخ رحمت داناست (54) حال کسانی که اندکی خبر از تاریخ پس از پیامبر ص دارند دقت کنند: در کنار بدن مطهر پیامبر خدا ص یکی از صحابه، که از کارگزاران سقیفه بود، داد زد اگر کسی بگوید پیامبر وفات کرده جواب او را با همین شمشیر خواهم داد، خدا وعده داده که دین او بر همه ادیان غالب خواهد شد، (سه آیه بند اول که گذشت) رفیق دیگر او که از کارگزاران سقیفه بود، به حومه مدینه رفته بود و حضور نداشت، وقتی رسید و دید رفیقش میگوید جواب همه را با شمشیر میدهم! گفت مگر نخواندی: إنک میت و إنهم میتون، أفإن مات او قتل؟! خدا گفته است پیامبر هم میمیرد! گویا مردم تا آن زمان این آیه را نشنیده بودند! همه گریستند و کسی که میگفت: فليقطعن أيدي رجال وأرجلهم، قبول کرد که پیامبر وفات کردند، خلاصه چه شد؟ لیظهره علی الدین کله کجا رفت؟ محکم بود یا متشابه؟ مقصود چه بود؟ قضاوت بر عهده آگاهان است.(امروزه میگویند خریدن زمان) قضیه سقیفه و امر خلافت محقق شد، عدهای مسلمان که اهل شهادتین بودند و نماز میخواندند، به خلیفه منتخب سقیفه گفتند ما به تو زکات نمیدهیم، و مهمترین رفیق او هم گفت خلاصه مسلمان هستند، چه کنیم؟ خلیفه گفت: باید اقامه نماز و ایتاء زکات با هم باشد(آیات بند دوم) و این کسانی که به ما زکات نمیدهند، اسلامشان هم فایده ندارد و مرتد هستند، (اهل الردة) و باید با مرتدین جنگید و خونشان مباح است. لشکر بزرگی حرکت کرد تا کسانی که نماز میخواندند ولی زکات به خلیفه نمیدادند را از بین ببرند، رفتند و مالک بن نویره را کشتند، و... و حال به تفاسیر اهل سنت مراجعه کنید، یک مدال بزرگ هم از قرآن گرفتند! محبوب خدا و... (آیه بند سوم) اینها مربوط به همان سال اول پس از پیامبر خدا ص است، ببینید با متشابهات چه کردند؟ . " 3 هفته پيش
hosyn به سرنگار مصاحف قرآن كريم شبه هولوگرامي تحريف ناپذير پاسخ داد.
" وقتی که یک بحث از جهات مختلف پیگیری میشود، سبب میشود خلأهای موجود در فضای بحث پر شود، و فایده آن در وقت بروز اشکالاتی که از سر بیاطلاعی است، خود را نشان میدهد.
در این چند روز مکرر کلیپی را منتشر کردند که کسی میگوید: «این قرآن موجود، مال ۱۸۰ سال پس از پیامبر خدا ص است، روایت حفص از عاصم است، و حفص هم فاسق و دروغگو بوده است!» چون فضای بحث ما فضای مراعات کامل ادب نسبت به افراد است، لذا عباراتی را نوشتم، اما حذف کردم، و بنا گذاشتم فقط جملات مشتمل بر مطالب علمی بنویسم. تواتر که امری عرفی و عقلایی است و تمام بشر آن را میشناسند، انواعی دارد، و چون از سنخ عناصر منطق فازی است، پس قابل شدت و ضعف است، و با توضیحی که خواهم داد هر متدبر منصف، تصدیق میکند که تمام انواع تواتر برای قرآن کریم محقق است، و نام حفص فقط در یکی از انواع تواتر که تواتر تدوینی کلاسیک است، مطرح میشود. نکته بسیار مهمی که در تواتر مطرح است، تواتر لفظی است که ساختارش طوری است که بالاترین نوع تواتر را به خود اختصاص میدهد، مثلا کسی که مواجه میشود که مفسرین میگویند در «ملک/مالک یوم الدین» در بین قراء سبعه دو قرائت است، یکی مالک و دیگری ملک، نفس رواج این اختلاف بین مسلمین از صدر اسلام تا کنون، میفهماند که در دو کلمه بعدی «یوم» و «الدین» اختلافی نبوده است، ببینید چگونه یک اختلاف در یک کلام که متشکل از اجزاء کلامی است سبب میشود که عناصر غیر مختلف فیه به بالاترین درجه تواتر برسند. تواتر انواعی دارد: ۱- تواتر موضوعی ۲- تواتر اجمالی ۳- تواتر معنوی ۴- تواتر لفظی ۵- تواتر لفظی میدانی ۶- تواتر بخشی منطقهای ۷- تواتر بین المللی ۸- تواتر عصری ۹- تواتر جیلی ۱۰- تواتر فراجیلی ۱۱- تواتر میدانی جیلی ۱۲- تواتر فراجیلی میدانی ۱۳- تواتر لفظی تجدیدپذیر شتابدار ۱۴- تواتر مدون غیر کلاسیک ۱۵- تواتر غیر مدون کلاسیک إقرائی ۱۶- تواتر مدون کلاسیک إقرائی ۱۷- تواتر مدون کلاسیک غیر إقرائی ۱۸- و... اگر مثالهای عرفی و واضح این انواع تواتر را پیدا کنیم، علاوه بر وقوف بر دقت بحث، به رمز عدول یک متخصص فن قرائات و علوم قرآنی یعنی علامه ابن الجزری پی میبریم، ایشان در کتاب النشر میگوید من سابق (در کتاب منجد المقرئین) تواتر را شرط قرائت متعبره میدانستم، اما اکنون برایم واضح شده که تواتر شرط قرائت معتبر نیست و صحت سند کافی است! با ملاحظه انواع تواتر میفهمیم که این عالم متخصص، بین انواع تواتر سیر کرده است، زمانی ناخودآگاه به نوعی از تواتر توجه داشته و آن را وجدانا مییافته است، و زمانی دیگر با خبرویت بیشتر کلاسیک، تواتر دیگری برایش جلوه داشته، و ملاحظه کرده که شرط بودن چنین تواتری لازم نیست، اما امتیاز بین این تواترها نگذاشته است، و لذا بین دو نظر او تهافت واقعی نیست، و همانطور که عرض کردم اساسا تواتر عنصر منطق فازی است و از تشکیک و مراتب شدت و ضعف بسیار بهرهمند است. فعلا خلاصه مطلب را عرض میکنم تا تفصیلش بعدا اگر توفیق بوده إن شاء الله تعالی: قرآن کریم در بدو نزول، از تواتر لفظی میدانی فوق شتابدار، برخوردار بوده است، چون به صورت عین الفاظ خودش بین طرفداران قرآن یعنی مسلمین و همچنین بین دشمنان اسلام یعنی کفار و مشرکین، منتشر میشد، و خیزش اجتماعی و نهضت دینی که نزول قرآن ایجاد کرده بود، برای طرفین ایجاد انگیزه میکرد تا الفاظ قرآن را یاد بگیرند و به اغراض مختلف آن را تکرار کنند. همزمان با پیدایش این تواتر و موج شتابدهنده آن، طبق دستور دینی اسلام، هر مسلمان باید قرآن را در شبانه روز در نمازهایش بخواند، و نیز فضیلت حفظ قرآن و قرائت آن در حالات مختلف شبانه روز، الفاظ قرآن را به صورت یک الفاظ مأنوس صغیر و کبیر و بچه و بزرگ و پیر و جوان مسلمان و حتی غیر مسلمان جلوهگر میساخت. و قبلا توضیح دادم که چگونه قرآن کریم بر هفت حرف نازل شده است، و تعدد قرائات امری مطبوع و خوشایند جمیع مسلمین از عالم و عامی بوده است، و همه را قرآن و نازل شده از طرف خداوند متعال میدانستند، و لذا حافظ در شعر معروف خودش به حافظ بودن چهارده روایت افنخار میکند، آیا کسی به انباشتن ذهن خود از کلمات مردم که به عنوان کلام خدا جا زده باشند، افتخار میکند؟ آیا صدها مفسر عالیمقام عالم اسلام، کتب خود را از چیزهایی که سخن خدا نیست به عنوان تفسیر سخن خدا، پر میکنند؟ کلا و حاشا. و مطالب بیشتر در این زمینه را بعدا اگر توفیق شد عرض میکنم، اما فعلا میخواهم از تضعیف حفص شاگرد عاصم سخنی بگویم، بیچاره حفص، رجالیون اهل سنت خودشان اعتراف میکنند که در قرآن و قرائت، شخص معتبر و راستگو است، ولی میگویند در حدیث ضعیف است و دروغگو است! و بعض علمای شیعه هم متاسفانه عبارات آنها را تکرار میکنند، ولی رمز اینکه حفص در حدیث دروغگو است شاید به حریت او برمیگردد، نزد اهل سنت هر شخصی که حاضر باشد کارهای منافقین را پس از پیامبر خدا ص ذکر کند و ملاحظهکاری نکند و برای مردم بگوید، او را به دروغگو بودن موسوم میکنند! تحقیق در حال حفص اهمیت دارد، شیخ طوسی او را در جمله اصحاب امام صادق ع ذکر میکند، و تبعا للبرقی با عنوان ابوعمرو البزاز در اصحاب امام باقر ع هم ذکر میکند که احد المحتملین است. امام باقر ع: رجال الطوسي، ص: 150 1669- 3 أبو عمرو البزاز. «2» __________________________________________________ (2)- أبو عمر البزاز (خ ل)، عنونه البرقي في رجاله: 14 كما اثبتناه. امام صادق ع: رجال الطوسي، ص: 189 2323- 180 حفص بن سليمان، أبو عمر الأسدي الغاضري المقري البزاز الكوفي أسند عنه. «1» __________________________________________________ (1)- أبو عمرو (خ ل)، عنونه ابن حجر في التهذيب 2: 400، و ابن حبان في الضعاف: 1: 255، و فيهما: البزاز القاري، و قال في الثقات 6: 195: ان حفص المنقري غير حفص القاري البزاز. محقق کتاب بحار، حدیثی را که حسین بن سعید اهوازی از ابوعمرو البزاز نقل میکند، در پاورقی توضیح میدهد که او حفص بن سلیمان شاگرد عاصم است، و بر فرض ثابت شدن این مطلب، دلیل واقعی اینکه میگویند حفص در حدیث دروغگو است مثل خورشید نمایان میشود: بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج6، ص: 189 32- ين، كتاب حسين بن سعيد و النوادر صفوان عن ابن مسكان عن أبي عمرو البزاز «1» قال: كنا عند أبي جعفر ع جلوسا فقام فدخل البيت و خرج فأخذ بعضادتي الباب «2» فسلم فرددنا عليه السلام ثم قال و الله إني لأحب ريحكم و أرواحكم و إنكم لعلى دين الله و دين ملائكته و ما بين أحدكم و بين أن يرى ما تقر به عينه إلا أن تبلغ نفسه هاهنا و أومأ بيده إلى حنجرته و قال فاتقوا الله و أعينوا على ذلك بورع. __________________________________________________ (1) هو حفص بن سليمان الأسدى الكوفي الغاضرى- بمعجمتين- و هو حفص بن أبي داود القارى، صاحب عاصم، و يقال له: حفيص، أورده هكذا ابن حجر في ص 118 من التقريب و قال بعد ذلك: متروك الحديث مع إمامته في القراءة، من الثامنة، مات سنة ثمانين و له تسعون انتهى. و في هامش التقريب: و هو ثبت في القراءة عند ابن معين و أحمد، و متروك في الحديث عند البخارى و غيره، وثقه ثقة وكيع، قال الذهبي: هو في نفسه صادق غير أنه لم يتقين الحديث، قال حنبل بن إسحاق، عن أحمد قال: ما به بأس، و روى أبو علي الصواف، عن عبد الله، عن أبيه قال: هو صالح اه. أقول: أورده الشيخ بالعنوان في أصحاب الصادق عليه السلام و قال: أسند عنه و أورده أيضا في باب الكنى من أصحاب الباقر عليه السلام. . " 3 هفته پيش
hosyn به سرنگار مصاحف قرآن كريم شبه هولوگرامي تحريف ناپذير پاسخ داد.
" جز تشکر، کاری از دست من ساخته نیست، از توضیحات شما استفاده میکنم. "
3 هفته پيش
hosyn به سرنگار انکار شرک پاسخ داد.
"
نقل قول:
نقل قول:
نقل قول:
نقل قول:
شما به جای اینکه جواب سؤال ساده من را بدهید بحث را تکرار میکنید: سؤال: وقتی در فهم معنای خود قرآن اختلاف شد، چه باید کرد؟ . " 3 هفته پيش
hosyn به سرنگار مصاحف قرآن كريم شبه هولوگرامي تحريف ناپذير پاسخ داد.
" سؤال دیگری در رابطه با اعجاز قرآن و تحدی قرآن مطرح میشود که اگر کسی کتابی مثل کتاب لائوتسه یا اوپانیشادها را که طرفداران فراوانی دارد به عنوان رقیب قرآن مطرح کند و بگوید مگر تحدی نشده؟ من این کتابها را به عنوان پاسخ تحدی قرآن میآورم، چه پاسخی میتوان داد؟
این سؤال خوبی است، و از دو جهت پربار است، یکی اینکه هر چند آورنده وداها یا اوپانیشادها یا کتاب تائوتهچینگ خودش در میدان تحدی با قرآن نقشی ندارد و ادعا نکرده است اما چه مانعی دارد که دیگری در عصر ما یا سایر اعصار ادعا کند که اینها مثل قرآن است؟ و دیگر اینکه اینها کتابهایی بسیار قدیمی و با ریشه کهن هستند، و جایگاه خود را در طول قرنها و بلکه هزارهها در بین بشر حفظ کردند، و همیشه مریدانی داشتند که سبب بقاء آنها بودند، و از این جهت تجربه خود را پس دادند که میتوانند مرد میدان مبارزه با تحدی قرآن قرار گیرند. اما باید توجه کرد که: اولا: یا اینها از کتب آسمانی که خداوند بر پیامبری نازل کرده میباشند، و یا ادعای نازل شدن از طرف خداوند ندارند، اگر از کتب آسمانی هستند پس نسبت قرآن با آنها مثل نسبت قرآن با تورات و انجیل است، یعنی قرآن با آنها از حیث انتساب به خدا و علم خدا تحدی نکرده است، بلکه اگر قرآن با انجیل مثلا تحدی کند، از حیث عین کلام خدا بودن یا نبودن(تصنیف حواریون)، و یا از حیث رموز دقیق تفاوت این دو کتاب آسمانی مثل اشتمال بر حروف مقطعه تحدی میکند، و اگر ادعای نازل شدن از طرف خدا ندارند پس به جای آنها کتابی که میتوانسته نقش آنها را به بهترین وجه انجام دهد اوستا است، چون به گفته متخصصین کتاب اوستا جمع و جور شده و شسته رفته آنهاست، و از طرفی به عنوان کتاب آسمانی هم میتواند مطرح شود، و همه شاهد هستیم که اوستا چقدر توانسته در میدان مثل قرآن بودن، نقش ایفا کند. ثانیا: همانطور که قبلا عرض کردم وقتی تمام بشر با قرآن مواجه میشوند، چیزی که مثل تابلو در پیشانی قرآن خودنمایی میکند، مسأله حروف مقطعه است، فورا خود را نشان میدهد، و هر ناظری را انگشت به لب میکند که اینها چیست؟ و جالبتر اینکه در گامهای انجاز تحدی هر چه جلوتر میرویم نقش آنها پررنگتر میشود. ثالثا: قطع نظر از مقایسه مراتب عالیه معارف مطرح شده، چیزی که امتیاز قرآن است خیلی اهمیت پیدا میکند، یعنی کتابهایی بسیار قدیمی که قرنها قبل از قرآن در دست مردم بودهاند، نتوانستند کسانی را که با قرآن ضدیت داشتند و در صدد آوردن مثل برای قرآن بودند را ساپورت کنند، بلکه هر کدام در محدوده مردم بومی خود، ماندگار ماندند، و سبب بقاء آنها خود مردم همزبان آنها، و مردم همراه با نیاکان خود بودند، اما در مقابل آنها قرآن کریم، زبانش عربی است، اما توسط غیر عربها، به طور گسترده و با عشق و علاقه غیر قابل وصف، هم به صورت عربی و هم به صورت ترجمه به زبان دیگر، در طول تاریخ باقی مانده است، آیا انجیل با آن همه افراد معتقد به آن، چند نفر حافظ کل انجیل در تاریخ داریم؟ چند سند متصل برای اعتبار سنجی نسخههای آن داریم؟ و نکته پایانی اینکه اساس این سؤال بر فرض ادعای تحدی است، و جواب را قبلا عرض کردم که اگر میدان تحدی گرم شد، آن وقت است که زوایای امتیازات قرآن کریم، توسط جنود الهی، برای فشل ساختن مبارز تحدی، خود را نشان خواهند داد، ولی فعلا که صرف فرض است، و مبارز بالفعل در میدان تحدی وجود ندارد تا نقض تحدی کند. . " 3 هفته پيش |